روابط عمومی

نوشته‌های دانشجوی ارتباطات

روابط عمومی

نوشته‌های دانشجوی ارتباطات

نقش وسایل ارتباط جمعى در جهان سوم

ارتباطات جمعى به‌عنوان یک نهاد اجتماعی، با دیگر نهادهاى موجود در جامعه روابط مبادلاتى متقابل دارد. بدون شک، این نهاد اجتماعى در روند تغییرات اجتماعى و رشد اقتصادى عامل مهمى تلقى مى‌شود. ارتباطات به معناى عام، نشانگر ساختارهاى سیاسی، اقتصادى و فرهنگى در یک جامعهٔ مشخص است. در چارچوب‌هاى چنین ساختارهائى است که تعامل اجتماعى میان افراد و در نهایت، مشارکت رخ مى‌دهد. در واقع مى‌توان گفت: فرآیند توسعه، رابطهٔ پایدارى با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروه‌هاى مختلف اجتماعى دارد. این امر صورت نمى‌گیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطى - اطلاعاتى که مى‌تواند تا حد زیادى در رفع اختلافات، تضادهاى موجود در ارزش‌هاى و رفتارهاى مردم و فراهم آوردن محیط مساعد براى توسعهٔ ملی، مؤثر باشد. این پدیده، در جوامع در حال توسعه یا کم رشد، به دلیل بومى نبودن و نهادى نشدن وسایل ارتباطى مدرن و برخورد آن با وسایل ارتباط سنتی، به‌عنوان نیروى اجتماعى فعال، مسائل و مشکلات کم و بیش مشابهى را پدید آورده است. شناخت ابعاد این پدیده براى پژوهشگران ارتباطات در دهه‌هاى اخیر، مرزهاى نوینى را گشوده است.

          از جمله پژوهش‌هائى که دربارهٔ نقش و وسایل ارتباط جمعى در توسعه صورت گرفته است، مى‌توان از پژوهش مربوط به دانیل لرنر آمریکائی، تحت عنوان ”گذر از جامعه سنتی: نوسازى خاورمیانه“ نام برد. او در سال‌هاى ۱۹۵۱-۱۹۵۰ از سوى مؤسسهٔ تحقیقات اجتماعى دانشگاه کلمبیا مسئولیت انجام پژوهشى را در کشورهاى خاورمیانه بر عهده گرفت. او در این پژوهش ۱۶۰۰ نفر از میان مردم کشورهاى (ایران، مصر، ترکیه، سوریه، لبنان، و اردن) را به‌عنوان جامعهٔ نمونه انتخاب کرد و براساس آن، پرسش‌هائى پیرامون چگونگى استفاده از وسایل ارتباط جمعی، به‌ویژه رادیو، سینما و مطبوعات تنظیم کرد. هدف اصلى از این پژوهش آن بود که نشان دهد، استفاده از وسایل ارتباط جمعى تا چه اندازه مى‌تواند نگرش و عقیدهٔ مردم را نسبت به توسعهٔ سیاسى و اقتصادى و ملى این کشورها تغییر دهد. نتایج به‌دست آمده نشانگر آن بود که در جریان تحول خاورمیانه، دو مرحله وجود دارد:    

          ۱. شهرنشینی، باسوادی، آموزش و رسانه‌‌هاى جمعی، انسان‌هاى سنتى جهان سوم را در معرض جنبه‌هاى مختلف زندگى نوین، براساس الگوى جدید رفاهى و ابزارهاى نوین براى خشنودى انسان‌هاى نو قرار مى‌دهد.

          ۲. این تجربیات، در نگرش‌ها و هنجارهاى انسان‌هاى سنتی، تغییراتى پدید مى‌آورد و موجب بالا رفتن سطح آرزوها و انتظارات آنها مى‌شود.

          ۳. توانائى و ظرفیت یک جامعهٔ در حال گذار براى برآوردن آرزوها و انتظارات و توقعات مردم، سرخوردگى و ناکامى بى‌ثباتى و نارضایتى در جامعه پدید مى‌آید“.    

          از نظر لرنر، براساس الگوى نوگرای، حرکت از مرحلهٔ سنتى به مرحلهٔ گذار و سپس به مرحلهد جامعهٔ نوین، همواره با تغییر نظام‌هاى سنتى به نظام‌هاى نوین و نه بالعکس همراه بوده است. او بر آن است که تفاوت این دو نظام در اینجا است که ارتباطات بین فردى سنتی، به تقویت نگرش‌ها و آداب سنتى مى‌انجامد؛ حال آنکه ارتباط جمعی، مهارت‌ها، نگرش‌ها و رفتارهاى تازه را مى‌آموزد. بنابراین، رسانه‌هاى جمعی، تقویت‌کنندگان تحرّ کند و این امر به این معنا است که رسانه‌هاى جمعی، در برابر مخاطبان فزایندهٔ خود، هم از ظرفیت برقرارى ارتباط با ”نوع تغییر“ و هم از ظرفیت برقرارى با ”امکان تغییر“ برخوردار هستند. لرنر بر این باور است که میان شاخص رسانه‌اى نوگرائى و سیر نهادهاى اجتماعی، نوعى کنش متقابل وجود دارد.         

          نظر لرنر دایر بر اینکه دسترسى رسانه‌ها جمعی، پیش‌شرط مشارکت در جامعهٔ نوین بوده و رسانه‌هاى جمعی، مستقیماً بر نگرش‌ها و رفتارهاى فردى تأثیر مى‌گذارند نه تنها از سوى منتقدان الگوى سنتی، بلکه حتى از سوى بررسى‌کنندگان الگوهاى ارتباطى و توسعهٔ لیبرالى سرمایه‌دارى نیز به چالش فرا خوانده شده است. براى نمونه، در حالى که ”لوسیان پای“، معتقد بود که همهٔ جنبه‌هاى ارتباطات و ترجیحاً خود رسانه‌هاى جمعى عوامل اصلى مشارکت سیاسى هستند، ”اتیل دوسولاپول“، به این موضوع که رسانه‌ها به همان اندازه در تغییر نگرش‌ها و مهارت‌ها مؤثر هستند، بدبین بود.          

          مولانا، حمید ”گذار از نوگرائی“ ترجمهٔ یونس شکرخواه، ص ۸۴-۸۳، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، تهران، ۱۳۷۱.

          بنابراین، نتیجه‌گیرى لرنلر را از تحقیقاتى که انجام داده، مى‌توان عبارت از این دانست که ارتباط جمعی، به‌صورت یک عامل بسیار بزرگ تکثیرکننده مى‌تواند در مسئله رشد و عمران دخالت کند و اطلاعات و نگرش‌هاى لازم و بایسته را در حد غیرقابل تصورى به سرعت و در یک محدوده وسیع، نشر و توسعه بدهد.        

          لرنر و سایر کسانى که این مسئله بسیار مهم را مورد بررسى قرار داده‌اند، دریافته‌اند که بین دو موضوع رشد اقتصادى و رشد مسائل ارتباطی، از نظر آماری، ارتباط بسیار زیادى وجود دارد. به عبارت دیگر، با سرعتى که درآمد سرانهٔ ملى مردم یک کشور افزایش مى‌یابد و افراد بیشترى به سوى زندگى شهرى و امکانات ویژهٔ آن روى مى‌آورند و از نعمات اجتماع صنعتى برخوردار مى‌شوند. تقریباً با همان سرعت، بر میزان طبقهٔ باسواد افزوده مى‌شود و در نتیجه، روزنامه، طرفدار زیادترى پیدا مى‌کند و مردم از وسائل ارتباط جمعی، مانند گیرنده‌هائى رادیوئى و تلویزیون نیز بیشتر استفاده مى‌کنند.        

          رشیدپور، ابراهیم ”ارتباط جمعى و رشد ملی“ ص ۱۵۰-۱۴۹، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۸.          

          دویچ من در پژوهشى که در یک روستاى توسعه نیافته (آند) انجام داده، تأثیر متغیرهائى مانند سن، بُعد خانواده و سطح آموزشى را بررسى کرده است. او در نهایت نشان داده است که همبستگى خاصى بین متغیرهاى پیشین و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعى وجود دارد. او ملاحظه کرده است که رابطه‌اى نزدیک نیز بین میزان استفاده از این وسایل و متغیرهاى پسین، نظیر زمان لازم براى پذیرش بعضى نوآورى‌ها وجود دارد. از جانبى نیز به نظر او اشتباه خواهد بود، اگر بیسوادى را مانعى بزرگ در برابر اشاعهٔ اطلاعات از طریق مطبوعات تلقى کنیم؛ زیرا در روستاهائى که بیشتر جمعیت آن را بى‌سوادان تشکیل مى‌دهند، چند فرد باسواد روزنامه‌ها را مى‌خوانند و سپس آنچه را که خوانده‌اند، براى دیگران نقل مى‌کنند و همین روند در کانون خانواده صورت مى‌گیرد. پس خانوار (مجموعهٔ افرادى که در یک واحد مسکونى زندگى مى‌کنند)، به‌عنوان واحدى اساسى بیش از فرد در بررسى‌هاى مربوط به چگونگى استفاده از وسایل ارتباط جمعى حائز اهمیت است. راجرز نیز این نظریات را تائید کرده و به سهم خود، آنها را بر متغیرهاى پیشین که پیش‌بینى میزان استفاده از وسایل ارتباط را ممکن مى‌سازد، پرورش و مختلط بودن شهرها را نیز مى‌افزاید. گذشته از این نشان مى‌دهد که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعى نیز به نوبهٔ خود، مى‌تواند پیش‌بینى میزان همدردى شناخت سیاسی، آرمان‌هاى تحصیلى و خلاقیت را ممکن سازد.       

          کازنو، ژان ”جامعه‌شناسى وسایل ارتباط جمعی“ ترجمهٔ دکتر باقر ساروخانی، دکتر منوچهر محسنی، انتشارات اطلاعات، تهران، ص ۳۲۴،۱۳۶۷.        

          گرین‌برگ در ۳۲ کشور که موضوع مطالعهٔ او بودند، در بین دو مسئله سواد و درآمد سرانهٔ ۷۲ درصد و بین درآمد سرانه و توزیع روزنامهٔ یومیه ۶۶ درصد ارتباط پیدا کرد. هاربین ... گزارش کرد که بین میزان ثبت نام اطفال و جوانان در مدارس متوسطه و دانشگاه‌ها و درآمد سرانهٔ ملی، ارتباطى معادل ۸۸۰ درصد وجود دارد.      

          پرسش مهمى که جلب‌نظر او را کرد این بود که کدام یک از این دو عامل نقش محرک اصلى و ابتدائى را برعهده دارد. به‌عبارت دیگر، آیا رشد ملى موجب توسعهٔ ارتباطات و پیشرفت و مسائل ارتباطى مى‌شود و یا برعکس، هرقدر وسائل ارتباطى بهتر و کامل‌ترى در اختیار مردم یک مملکت باشد (و در نتیجه، طبقات مختلف اجتماع) بتوانند اطلاعات لازم و مورد قبول را آسانتر دریافت کنند)، رشد اقتصادى و اجتماعى به نحو مؤثرترى حاصل مى‌‌شد.

رائو براى اینکه بتواند اطلاعاتى در زمینهٔ این مسئله مهم به‌دست آورد، دو روستا را در هندوستان مورد مطالعهٔ علمى قرار داد. زمانى که او تحقیق علمى را آغاز کرد. یکى از این دو روستا (که به نام روستاى الف از آن یاد خواهیم کرد)، به تازگى صاحب چند واحد صنعتى کوچک شده بود که به افراد بسیارى فرصت مى‌داد و به جاى ترک روستا در زادگاه خویش باقى بمانند و بتوانند درآمد کافى براى ادارهٔ زندگى خویش به‌دست آورند.    

          در مقابل این روستا، دهکدهٔ دیگر (که به نام روستا یا دهکدهٔ ب از آن یاد میکنیم) کلیهٔ مشخصات قدیمى خود را حفظ کرده بود و اثرات تغییر و تحول، به هیچ‌وجه در زندگى مردم آن به چشم نمى‌خورد. در این روستا، سیستم بازرگانى براساس نظام متداول معاوضهٔ اجناس بود؛ رعایت قوانین و مقررات مربوط به طبقات اجتماعى از هر نظر تقویت مى‌شد و چنانچه افراد مى‌خواستند کار کنند، مى‌بایست در مزارع اربابان، در ازاء دستمزد بسیار اندکی، شخصیت و ارزش انسانى خویش را فراموش کنند.         

          رائو به این نتیجهٔ مهم رسید که یکى از اختلافات قابل توجه دو دهکده، در وجود جاده‌اى است که روستاى الف را به شهر کوچکى در همسایگى آن مربوط مى‌‌سازد. از همین راه بود که چیزهاى نوظهور و قابل توجهى مانند مردمان غریبه، اما جالب با افکار نو، مجلات و روزنامه‌ها با عکس‌ها و اخبار هیجان‌انگیز و فیلم‌ها با داستان‌ها و افکار شیرین پا به محیط روستا مى‌گذاردند. و از همین راه بود که مردم روستا مى‌توانستند، خود را آسانى به شهر برسانند و با زندگى مردم شهرى و ویژگى‌هاى رفتارى آنها آشنا شوند. وجود این جاده یا راه باعث شده بود که به قول رائو، وقتى پس از چندی، یک واحد صنعتى کوچک براى اولین بار در این روستا پیاده شد، مردم از هر نظر براى پذیرش آن آمادگى داشته باشند.   

          رائو مى‌گوید: وقتى اطلاعات و افکار نو از خارج به روستاها و دهات دورافتاده و جدا از اجتماعات صنعتى مى‌رسد، تغییر و تحول نیز به دنبال آن خواهد آمد.         

          رشیدپور، ابراهیم ”ارتباط جمعى و رشد ملی“ دانشگاه تهران، ۱۵۲-۱۵۱، ۱۳۴۸.       

          ویلبر شرام که براساس پژوهش‌هاى بى‌شمارش در مورد نقش وسایل ارتباط جمعى در جهان سوم مى‌گوید: ”ترغیب مردم در کشورهاى در حال توسعه به تصمیم‌گیرى پیرامون توسعه، زمینه‌دادن به آنها براى مشارکت مؤثر، تسریع و هماهنگ کردن تحولات موردنظر و... این به‌طور کلى یک روند انعطاف‌ناپذیر و نامعین نیست. اگر جریان ارتباطات اجازه دهد، مردم نیز مى‌توانند کارهاى بسیارى انجام دهند. تعیین اهداف و تصمیم‌گیرى دربارهٔ زمان و چگونگى تغییرات و اینکه جامعهٔ خود را به چیزى مى‌خواهند تبدیل کنند“. شرام همچنین دربارهٔ نقش وسایل ارتباط جمعى در توسعهٔ ملی، دیدگاه خوشبینانه‌اى دارد. مى‌گوید: ”رسانه‌هاى جمعى دربارهٔ میزان و انواع اطلاعاتى که در کشورهاى در حال توسعه در دسترس مردم قرار دارد، مى‌توانند مشارکت کنند. آنها مى‌توانند افق‌ها را گسترش دهند؛ به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردى و ملى را بالا ببرند. آنها مى‌توانند همهٔ اینها را خودشان مستقیماً انجام دهند“.          

          هابت، آمدى میخائیل ”نقش رسانه‌هاى گروهى در جهان سوم“ ترجمهٔ مصطفى امیدی، مجلهٔ رسانه، زمستان ۱۳۷۱، شمارهٔ مسلسل ۱۲.  

          آنچه در مطالعهٔ ویبلر شرام در کشورهاى جهان سوم حائز اهمیت خاص است، این است که ”توسعهٔ اقتصادی، جز در صورت تحقق توسعهٔ اجتماعى میسر نیست و توسعهٔ اجتماعی، مستلزم بسط آموزش و اطلاعات است. بنابراین، باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی، تأثیرى قطعى بر توسعهٔ فرهنگى و از خلال آن، توسعهٔ اقتصادى خواهند داشت. براى گسترش زراعت و صنعت، باید سرمایه‌‌گذارى‌هاى اجتماعى را رونق بخشید و این امر متضمن بسیج منابع انسانى است که در آن میان، آموزش عاملى اساسى است“.   

          کازنو، ژان ”جامعه‌شناسى وسایل ارتباط جمعی“ ترجمهٔ دکتر باقر ساروخانی، دکتر منوچهر محسنی، ص ۳۲۲.          

          لئونارددوب یکى از استادان دانشگاه یل آمریکا، در تحقیقاتى که در آفریقا انجام داده، به نتایج ارزشمندى دست یافته است. دوب در گزارش خود چنین مى‌نویسد: ”مردم آفریقا که در جوامعى با ویژگى‌هاى گوناگون ساکن هستند، در طول زمان و از طرق مختلف، شکل خاص ارتباطى مورد نیاز خویش را به‌وجود آورده‌اند و این شکلى است که در یک زمان معین، از هر نظر نیازمندى‌هاى آنها را برآورده مى‌ساخته است و... با همان سرعتى که مردم آفریقا کارها و ارزش‌هاى بیشترى را از مردم مغرب زمین به عاریت مى‌گیرند، به نحو عجیبى بر وسایل نشر و توسعه، به‌ویژه وسایل ارتباط جمعى و فرهنگى که جذب کرده‌اند، متکى مى‌شوند. آفریقاى جدید، آمیزه‌اى از سیستم ارتباطى تازه و سنتى را در اختیار دارد و علت این امر را باید در این نکته جستجو کرد که هر دو سیستم، از سوئى نمایانگر تغییراتى است که انجام مى‌پذیرد و از سوى دیگر، خود به نحو قابل ملاحظه‌اى تحت تأثیر این تغییرات قرار مى‌گیرد.    

          مشاهدات دوب در آفریقا نظریات ”لرنر“ و ”رائو“ را تأیید مى‌کند و توجه به نتایج تحقیق این دانشمندان نیز مؤید این نکتهٔ مهم است که اطلاعات در دوران تغییر و تحول فرهنگ، نقش بسیار مهم و برجسته‌اى را بر عهده دارد و بین رشد و توسعهٔ سیستم ارتباطى و رشد اجتماعى و اقتصادی، رابطهٔ تأثیر و تأثر بسیار نیرومندى را مى‌توان احساس کرد.       

          رشیدپور، ابراهیم ”ارتباط جمعى و رشد ملی“ ترجمه و تألیف، ص ۱۵۹.         

          پائولو فریره اندیشمند برزیلی، از جمله اندیشمندانى است که در سال‌هاى اخیر با نگرشى انتقادى به الگوهاى حاکم غربى در زمینهٔ رشد اقتصادى و توسعهٔ اجتماعى و نیز نقش ارتباطات در ”نوسازی“ کشورهاى جهان پرداخته است“. او ارتباطات و نظام‌هاى آموزشى کنونى را به‌عنوان شبکه‌هاى سلطه‌گرى و تسلیم‌طلبى خلق‌ها در جهان سوم معرفى مى‌کند. به عقیدهٔ او، انتقال معلومات از یک منبع معرفتى قدرتمند هستند. به دریافت‌کنندگان انفعالی، به هیچ‌وجه در رشد شخصیت آنها تأثیر مثبت نمى‌گذارد و به ایجاد خودآگاهى مستقل و انتقادنگر و تواناسازى افراد براى مشارکت در حل مسائل اجتماعى کمک نمى‌کند. به هیمن علت، به پیشنهاد او نظام کنونى آموزش که او آن را ”آموزش مخزنی“ مى‌نامد و بر معلومات انباشته شدهٔ معلمان استوار است، باید به نظام جدیدى براى ”آموزش ستمدیدگان“ تبدیل شود.   

          پائولو فریره براى این نظام جدید، اصول زیر را برشمرده است:   

          - اعتقاد به توانائى افراد براى فراگیری، دگرگونى و رهائى خویش از شرایط سرکوب‌کنندهٔ جهل، فقر و استثمار.

          - تماس مستقیم فراگیرندگان با واقعیت‌هاى خاص زندگى و مسائل مربوط به آن، تجزیه و تحلیل فشارها و محدودیت‌هاى تحمیل شده به آنان از سوى ساختار اجتماعى و ”ایدئولوژی“ رسمی.   

          - طرد تفاوت‌هاى موجود بین ”آموزش دهنده“ و ”آموزش‌گیرنده“ و در نظر گرفتن هر دو به‌عنوان ”فراگیرنده“.      

          - مشارکت در کوشش‌هاى رهائى دهنده“.     

          براى اطلاع بیشتر مراجعه شود به مقدمهٔ دکتر کاظم معتمدنژاد، ”سیرى در تحول مطالعات ارتباطی“، ”ارتباط‌شناسی“ تألیف مهدى محسنیان راد، انتشارات سروش، ۱۳۶۹، ص۳۰-۲۹.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد